×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

همه جوره

× دانستنیها
×

آدرس وبلاگ من

zara.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/4229657

داستان درویش

قصه درویش
درويشی قصه زير را تعريف می کرد:
يکی بود يکی نبود مردی بود که زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود.
وقتی مُرد همه می گفتند به بهشت رفته است آدم مهربانی مثـل او حتما ًبه بهشت می رود .
در آن زمان بهشت هنوز به مرحله ی کيفيت فراگير نرسيده بود و استـقبال از او با تشريفات مناسب انجام نشد.
فرشته نگهبانی که بايد او را راه می داد نگاه سريعی به فهرست نام ها انداخت و وقتی نام او را نيافت او را به جهنم فرستاد .
در جهنم هيچ کس از آدم دعوت نامه يا کارت شناسايی نمی خواهد هر کس به آنجا برسد می تواند وارد شود.
مَرد وارد شد و آنجا ماند .
چند روز بعد شيطان با خشم به دروازه بهشت رفت و يقه فرشته نگهبان را گرفت و گفت اين کار شما تروريسم خالص است.
نگهبان که نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسيد: چه شده ؟
شيطان که از خشم قرمز شده بود گفت : آن مَرد را به جهنم فرستاده ايد و آمده وکار و زندگی ما را به هم زده.از وقتی که رسيده نشسته و به حرف های ديگران گوش می دهد و به درد و دلشان می رسد.حالا همه دارند درجهنم با هم گفت و گو می کنند يکديگر را در آغوش می کشند و می بوسندجهنم جای اين کارها نيست! لطفا ًاين مَرد را پس بگيريد.
وقتی قصه به پايان رسيد درويش گفت :
با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف در جهنم افتادی خود شيطان تو را به

بهشت بازگردانَد.

 

  

 

 

 

چهارشنبه 6 بهمن 1389 - 4:30:41 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
× برای این پست نظرات ارسالی پس از تایید مدیر وبلاگ به نمایش در خواهند آمد
نظر ها

ارسال پيام

شنبه 16 بهمن 1389   11:26:50 AM

سلام

داستان جالبی نبود من که خنده ام گرفت

http://gool.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 9 بهمن 1389   9:36:31 PM

http://hadafmlmgegli.com

ارسال پيام

جمعه 8 بهمن 1389   8:41:59 PM

http://hadafmlmgegli.com

ارسال پيام

جمعه 8 بهمن 1389   8:40:27 PM

ارسال پيام

پنجشنبه 7 بهمن 1389   4:05:17 PM

سلام زهراخانوم داستان كوتاه زيبايي نوشتيد واقعا كارتون درسته معلومه رشتتونو دوست دارين خيلي جالب مطلب ميذارين باتشكر